متن مصوب منشور عملیاتی
هم ميهنان :
در ابتدا لازم به توضيح ميداند كه متن اين اصول ساده و پر مسئوليت ( در حد مقدور ) پس از مشورت نهائی با كليه كادرها و اعضا ، بر اساس اساسنامه و راهكارها به تصويب كميته مركزی رسيده و درمجموع بعنوان سرفصلهای اجرائی تا به كنون مورد قبول بوده و بنا به مقتضيات بمورد اجرا در آمده است .
اينك ، اين متن بواسطه فضای رايگان الكترونيكی و تنها با چند در معرض نقد و بررسی شما خوانندگان عزيز ماست .
خواهشمند است هر گونه انتقاد و يا راهكار خود را از ما دريغ مداريد .
سخنی با رهبران و کارگزاران
( ريا کاران و اشخاص خود نما مشرکند ، زيرا کوچکترين خلل که در صميميت اراده و خلوص نيت حاصل شود خدائی نوين در سجده گاه رياکاران ميگذارد ) امام علی
ايرانی امروز توجه به خوبيها و خوب شدن دارد و به شما و عواملتان ، بدليل موهومات اعتقادی هيچ مشروعيت و اصالتی نميدهد و شما را تسلط يافته ای تلقين گر و جابرانی ظالم ميداند .
زبان اصلی در کار حکومت زبان وجودی جامعه است و توفيق حکومت جز از راه مقبول واقع شدن ممکن نمی شود .
گفتنی ها بايد ديدنی و ملموس باشد و حضور را زنده کند .
همگان بايد قدر و ظرفيت خود را بشناسند تا توقع را با همان هماهنگ کنند تا نابود نشوند و آن ميزان تحول و کمال شخصيت انسان است که تا چه حدودی توان نيک زيستن دارد و در مقابل چه حدی از جلوه های مادی و شهوانی و يا حتی اعتقادی ، باز هم ممکن است داوريهای آزاد ، بايسته و خردمندانه اظهار کند .
وضعيت کنونی معادلات اجتماعی بين ملت ، حکومت ، رهبری و نهاد های قدرت نمايانگر آنست که اين بزرگترين اشتباهی است که شمايان بواسطه نا آگاهی ، وابستگی و يکسو نگری و عدم شناخت صحيح ريشه های اجتماعی ايران به آن مرتکب شده ايد .
بدی برخورد و اخلاق ، ديگران را در مورد ارزش انسان دچار ترديد ميکند .
فهم خوب و بد ، تنها با گفتن و شنيدن ميسر نيست که ديدن و تبئين لازم دارد .
درک زندگی و چگونه زيستن ، فهميدنی است و نه دانستنی ... و اين بايد بدفعات لمس شود تا حاصل آيد که در طول حکومت شمايان ، خصوصا" جامعه ايرانی آن را باور کرده است . باور شما به اينکه ، دانستن را به جای فهميدن ، پذيرفتن ... بزرگترين گمراهی است .
فقه اعتقادی شما ديگر نزد جامعه موحد ايرانی ، اصطلاحات دينی و امور ذهنی نيست و اين همان ميزانی است که ملت بدان دست يافته است . جامعه اکنون بخوبی ميفهمد که بر اساس دريافت کلی دين با عقل نظری ، هر کس در مقام عمل بگونه ای رفتار ميکند و بر ديگران معترض ميشود که تبئين مجرد از دين نزد اوست و اين اصلی ترين درد جامعه است .
قدرت تفکر ، ابتکار ، تميز و داوری در اکثريت جامعه ايران امروز مشهود است و بهمين علت است که بين اشخاص وابسته شما تفاوتی قائل نميشود و همگی را در چهارچوب سازمان انديشه ای حکومت نقد و تبئين ميکند .
انسان سالم دريافتهای حواس ظاهر را ملاک آدميت نميشمارد و در برابر محيط دارای قدرت بصيرت و بينش و تحليل بر پايه خرد ميباشد .
عايقها ، مانعها و تصنع ها عدل روانی را از بين ميبرند . چنانکه در شما و در اذهان تمامی وابستگان حکومتی شما از بين برده اند .
آنچه در جامعه ، در بخش اقليت سرکوب گر مال اندوز عموما" وابسته به مجموعه حکومت ميبينيم ، فسادی است که در همه موارد حاصل بی علمی و بی هنری نيست که در اثر عدم ضمانت اخلاقی و نادرستی منطق روانی است .
انسان با معنا ميتواند ديگر ساز هم باشد . هرگاه انسان به لياقت خود مشکوک شد ، دچار اعمال غير انسانی و غير اجتماعی ميشود که نشانه های آن ، حالات بحرانی ، واپس زده ، آشفتگی مدام ، توهم ، هذيان و خيالبافی است و در مقام حکومت ، مدام حمله عمومی را عليه خود بنظر می آورد و در او هيجانی دست ميدهد که آغاز مقاومت و تحميل قدرت است .
چاپلوسان و اطرافيان ، رابطه شان چنان با زندگی معمول اجتماع و با نظرات و داوريهای آن فاصله گرفته است که در آنها از وجدان و اصالت روان ، احساسی حادث نميشود و درک زشتی و قباحت نميکنند و وجودشان بر ارزشها توجه ندارد که اين مستقيما ناشی از رفتارها و انديشه های کفر آميز شماست .
وضعيت کنونی جامعه روش دفعی و حفظی برای سالم ماندن در محيط بد اعتقادان است .
نه تنها ملت شريف و آزاده ايران که هيچ ملت آزاده و با فرهنگی شما را و هيچ کس ديگری را بعنوان قيم و سرپرست خود نپذيرفته و نميپذيرد .
شمايان نه تنها اشاعه دهنده آزادی و عدالت نيستيد که اين دو ادعا به حقيقت تجسم عينی اسارت و ظلم است . کليشه های اعتقادی شمايان بر همگان روشن است .
ايران امروز قدرت فهم حقيقت را دارد و تنها در چگونگی بيان آن در دوران گذر به سر ميبرد .
آنچه شما و ديگر بازیگران اين نمايش تلخ و دهشتناک نميفهمند اينکه ، تا به امروز مردم کوشيده اند ، در انتخاب چند نا حق ، والاتر را شناخته و با مقابله با شر پست تر ، فضيلت مافوق را بجويند و اين ريشه مبارزه با محيط آلوده است که آثار خفقان در آن کاملا مشهود است .
شما آنچنان در آئينه بزرگ نمای کج انديشی ، وابستگی ، خيالات و کينه و خود خواهی ها محو شده ايد که از درک ابتدايی ترين خطر اصلی برای ساده انديش ترين انسانها در زمينه فقر روانی عاجز مانده ايد .
ايرانی امروز شما را نماد عينی ضحاک افسانه ای تاريخ پر نشيب و فراز ديار خود ميداند که تمامی تلاش خود را جهت نابودی افکار و انديشه های آزاد نگر جامعه معطوف کرده است .
روح اجتماعی انسان خردمند موحد و آزاده ، خانه ، کوچه ، محله ، بازار ، مدارس ، دانشگاه ، مراکز علمی و فرهنگی ، اماکن حرفه ای ، دولت و حکومت و تمامی ابعاد اجتماعی و جهانی را يک خانواده ميداند و اين تنها بحران استبداد امروزی است که بزودی مرتفع خواهد شد و روح خانوادگی به ميان جامعه حضور خواهد يافت .
منشور عملیاتی این نهاد
بنام و نمايندگی از خيل عظيم آزادگانی که با تمامی وجود ، در تمامی صحنه های اجتماع ، در مقام حقيقی ايثار و برای پاسداری از شرافت انسانيت به حقيقت و آينده می انديشند ، آرزو ميکنيم با توجه به موارد ياد شده ، با همبستگی و اتحاد همه جانبه آحاد ملت و با ائتلاف اصولی کليه نيروها ، شاهد پيروزی را در جای جای ميهنمان در آغوش بگيريم .
1- هم اينک که حاکمان ( ذاتا وابسته رژيم ولايی ) بر اساس روشن ترين نمود شرک ، بر مردم حکومت ميکنند و نيروی نظارت قانونی بر آنان وجود ندارد ... و با توجه به اعترافات مکرر رهبری و مجريان قوای سه گانه و ديگر حاميان بی خردشان ، به بهانه مصلحت نظام ، اصول اساسی و انسانی و اجتماعی را مد نظر ندارند و هر گونه ادعای قانون مداری صرف نظر از ديدگاه های شخصی در شعار خلاصه گرديده و اصولا قوانين ، همچون سيالی و بنا به شرايط تدافعی ايشان شکل ميگيرد و تجربه حاکميت اينان ، جز فلاکت روز افزون نبوده است و رژيم بواسطه بنيان ساختارها و بنيادهای انديشه ای ، به هيچ عنوان قابل پيراسته شدن نميباشد : بواسطه حقوق مدنی و خواست اکثريت قريب به اتفاق ملت ، قوای قضاييه ، مقننه و مجريه بعنوان نهادهای حکومت جمهوری اسلامی ، فاقد اصالت و مشروعيت بوده و رژيم غير قانونی ، ضد مردمی و ضد الهی است .
2- بر کليه دانشمندان ، صاحبنظران ، اندیشمندان ، اساتيد دانشگاهها ، معلمين ، دانشجويان ، دانش آموزان ، وکلا ، آزادی خواهان ، مبلغين مذهبی ، خبرنگاران ، مسئولان جرايد ، رسانه های خبری ، اتحاديه های کارمندی و کارگری و تشکيلات مبارزاتی واجب است تا در روشن نمودن هر چه بيشتر اذهان عمومی از نارسائيها ، سوء استفاده ها و سوء مديريتها ، بر اساس وحدت و اتحاد و يکپارچگی بکوشند و اختلاف سليقه و درگيريهای عقيدتی و بهانه جويی ها و گروه بنديها را کنار گذارده و به اين حرکت ملی شتاب دهند .
3- بر کليه آگاهان امور اقتصاد واجب است ، مردم را در جريان خيانتها و تاراج سرمايه های ملی گذارده و با اسناد و مدارک قابل اثبات بنام افراد يا هرگونه تشکلی ( تحت هر نام ) چهره واقعی آنها را به ملت ، رسانه های عمومی و نيروهای انتظامی بنمايانند .
4- بانک مرکزی ايران ، بخش بررسی و نظارت طرحها و امور اعتباری بانکهای سراسر کشور و بخشهای امور اقتصاد و دارايی ، فعالتر از گذشته ليست دارائيهای سران حکومت و وابستگان را اعم از نقد و غير نقد و سوءاستفاده هايشان را از هر طريق ممکن ، به جهت اطلاع عموم در اختيار رسانه های گروهی و نيروهای انتظامی بگذارند .
5- بر کليه مقامات اجرايی و فرهنگی کشور ، که در پستهای دولتی انجام وظيفه ميکنند و دستشان به کشتار و خيانت آلوده نيست ، واجب است تا اطلاعات خود را افشا نموده و از مقام خود کناره بگيرند که هر گونه بازگشت به آغوش ملت در جهت آشتی و تفاهم ملی موجب خرسندی است .
6- ملت شريف ، هر گونه اعتراض را در کمال متانت و بدور از هرگونه رويارويی با نيروهای متعارف انتظامی اعلام نموده و محور اقدامات آنان درين مراحل حساس تحميل اين خواست بزرگ مردمی به حکومت ، برای برگذاری انتخابات تحت نظارت نمايندگان بيطرف سازمان ملل متحد ، جهت جايگزينی و انتخاب نوع حکومت با آرامترين حالت ممکن و به جهت جلو گيری از نقشه های شوم وابستگان بيگانه باشد .
7- بر پائی تظاهرات به نفع حکومت نشان دهنده ميزان آرای عمومی در شرايط آزاد تصميم گيری نيست .
8- به حکومت توصیه ميشود ، در مقابل خواست ملت ايستادگی ننمايد و بيش از اين با بسيج عوامل خود باعث ايجاد حوادث خشونت آميز نگردد . واگذاری حق انتخاب حاکميت فراگير به مردم از اين طريق ، عادلانه ترين ، منطقی ترين و خدا پسنداته ترين روش ممکن است .
9- نيروهای انتظامی با کسب اطلاعات لازم از انتقال سرمايه ها به خارج از کشور و گريز افراد مربوطه جلوگيری بعمل آورده و آنان را به مردم بشناساند .
10- اعتصابات گسترده ، تحت تشکل و با رعايت اصول ايمنی و با حضور در محافل حرفه ای و فرهنگی انجام پذيرد .
11- شرکتها و اشخاص حقيقی و حقوقی بازرگانی ، معاملات با کليه مراکز و نهادهای حکومتی را حتی الامکان تحريم نمايند . هر گونه تحريم معاملات با کارخانجات دولتی , حتی در مقاطع دوره ای تاثيرات مشهود اجتماعی را بدنبال خواهد داشت .
12- از کليه هنرمندان کشور درخواست ميشود ، تا رسيدن به مرحله انتخابات آزاد ، محور فعاليتهای خود را با حفظ متانت درين زمينه قرار دهند .
13- توانگران صالح ملت شريف درين بحران عظيم اقتصاد و اجتماع ، بواسطه وضعيت بغرنج رکود توام با تورم ، ناشی از سياستگذاريهای اشتباه بی شمار در صحنه های داخلی و خارجی ، در رفع هرگونه نياز های مادی و معنوی ، بيماران ، معلولين ، خانواده های بی سرپرست و خصوصا بازماندگان کليه جان باختگان فراموش نشدنی ميدانهای جنگ ، جوخه های اعدام و در يک کلام ( تمامی قربانيان تبعيض ) بکوشند که اين نيکو کاری و همدستی ، موجب خرسندی خداوند و جامعه ايران است .
14- تاکيد ميشود کليه نيروهای انتظامی ، با توجه به اين واقعيت که اکثريت جامعه بشری در تمامی جهان و خصوصا ايران عزيز ، از اعتدال در ارزشها و رفتار برخوردارند ، در کنار وظائف ابلاغ شده به ايشان , موضوعات و وقايع اتفاقيه را بدور از هر نوع يکسو نگری با هم قطاران ، به بحث و تبئين بگذارند . مهم جايگذاری " حقيقت " در جايگاه خويشتن است که در اين زمينه شما با توجه به سوگندی که در برابر خداوند و بنام ملت ياد کرده ايد صاحب نقش کليدی در اين امر ميباشيد و به تحقيق ، اين مسئوليت در کليه سطوح ، بر شانه های شما سنگين تر است .
15- ايرانيان مقيم داخل و خارج از کشور ، پناهجويان و پناهندگان در صورت دسترسی به هر گونه اطلاعات قابل اثبات و يا هر گونه شکايات مستدل ، لازم است در اولين فرصت ممکن و بدون فوت وقت ، با عنايت به مسائل امنيتی , با سازمانهای دفاع از حقوق بشر ايرانی ويا وابسته به سازمان ملل ، به منظور تلاش برای تشكيل هر چه سريعتر دادگاههای بين المللی رسيدگی به جنايات عليه بشر ، جهت محاکمه سران و مسئولين حکومت ولايت فقيه ، اقدامات عاجل صورت دهند .
16- از کليه وکلای ميهن دوست درخواست ميشود با توجه به موارد ياد شده فوق ، تمهيدات و زمينه های لازم برای تشکيل دادگاههای داخلی و خارجی را به جرم خيانت ، کشتار و آسيب نسبت به جانها ، انفاس و سرمايه های ملت ايران آماده نمايند .
17- پيشنهاد ميشود کليه نيروها و تشکلهای ائتلاف با هدف برگذاری همه پرسی ، با توجه باين که بر اساس آمار و برآوردها ، نظام آينده ايران تحت هيچ شرايطی حکومت ولايی ، با چنين قانون اساسی و ساختارهای سياسی موجود نخواهد بود ، طرح تعئين ضرب الاجلی را برای نفی هر عقد گونه قراردادهای نظامی و اقتصادی ، با دولتهای خارجی و عدم تعهدات ملت و دولت آتی ايران را در دستور کار قرار داده و با واقع نگری ، نسبت به اعلام جهانی آن اقدام نمايند .
18- ملت شريف هر گونه برگذاری مراسم ، سخنرانيها و حربه های سياسی تبليغاتی مذهبی حکومت را که به هدف مقابله و سفسطه با خواست مردمی است را بر خود تحريم نمايند ، چرا که خطوط اصلی اينگونه مراسم عمدتا ، با هماهنگی رهبری و دستگاه اطلاعات و امنيت رژيم ترسيم ميشود .
19- با توجه به اتحاد نظر اکثريت قريب به اتفاق مخالفين حکومت ، از سازمان ملل درخواست شود برای انجام انتخابات آزاد در ايران طرح مدونی تهيه نمايد . وحدت عمل ، همدلی و تلاش کليه مبارزين مقيم خارج از کشور که نزد مردم حرمت شايسته و بايسته دارند ، زمينه را در هم سويی با تلاشهای داخلی و هماهنگی هر چه بيشتر نسبت به اجرای اين طرح هموار خواهد نمود .
20- به حکومت تاکید ميشود زندانيان سياسی را که به جرم آزاد انديشی در اسارت به سر ميبرند به آغوش خانواده هايشان باز گرداند و به سرکوب و اختناق که عموما بر آزاد انديشان ، نويسندگان ، صاحبان جرايد ، دانشجويان ، چهره ها و فعالين ملی سياسی و مبلغين مذهبی اعمال ميشود پايان دهد . اميد است با عنايت به اراده ملی نسبت به همه پرسی ، نياز بکارگيری حق دفاع مشزوع به الزام نگرايد که در تمامی طول تاريخ ، تنها ملت است که مهلت ها را در اين موارد تعئين مينمايد .
هم وطنان عزيز بدانيد که اينان از تنها نيرويی که واهمه دارند ، نيروهای متحد و يکپارچه و خصوصا آرمان متحد آنان است .
درين زمينه توان هيچگونه رويارويی نخواهند داشت ، منوط باينکه بهانه بدست آنان نيافتد و اين مشروط به هوشياری آحاد ملت درين زمينه است که با تمام توان بهانه جويی هايشان را خنثی خواهيم کرد .
طبيعی است اين تشکل غير علنی درون مرز ، خود را پيش و بيش از همگان در هر گونه شرايطی ملزم به اجرای مفاد اين بيانيه ميداند و از هر گونه انتقاد و يا همکاری اجرايی خردمندانه , با توجه به رعايت اصول امنيتی , صميمانه استقبال ميکند
تلخ ترين حقيقت نا گفته از تاريخ معاصر ميهن عزيز
شورش سال 1357 پيش نياز پايان جنگ سرد و تجزيه و اضمحلال ابر قدرت شرق تحولات ايران و منطقه و جهان ابهامات و نگرانيها
هم ميهنان عزيز ، چنانکه بارها گفته ايم و تکرار ميکنيم ، صرفنظر از مسائل فرعی استراتژی ، استقرار ( ناکید میکنیم بر استقرار ) حکومت مذهبی ايران ، حاصل توافق های پيشين دول غربی بخصوص انگلستان با طرح سرويس اطلاعاتی امريکا و دولت وقت آن کشور ، بواسطه تاکيد بر دکترين ايجاد فضای باز سياسی و بيان خواستهای بر حق اجتماعی ، توسط اشخاص معلوم الحال و بزرگ نمايی افراد وابسته بوده است .
طبيعی است که يادگارهای ذهنی حاصل از تشنجات دوران مشروطه و مشروعه و نيز مبارزات قهرمانانه ملی به رهبری مرحوم مصدق و از خود گذشتگی و شهامتهای بی نظير چهره های شاخص جهت کسب حقوق فردی و اجتماعی ، در کنار فساد مالی و اخلاقی بخشی از وابستگان حکومت پيشين و نارضايتی عمومی ناشی از تبعيضات طبقاتی ، زمينه های چنين شورشی را هر چه بيشتر فراهم آورد .
در اينجا لازم به ذکر است که غفلت سيستم اطلاع رسانی رسانه های جمعی داخلی در آگاه نمودن مردم از پيشرفتها و دست آورد های آن دوران و خصوصا شناساندن چهره های کريه ، ليکن معصوم المنظر ( تحت لوای مبلغ مذهبی ) و زير بنای اعتقادی آنان که بديهی است برای همگان ناشناخته نبود ، در سرعت سرايت آتش خانمان سوزی که دست اهريمنی دشمنان ملت و ميهن بپا کردند ، موثر افتاد .
حقيقتا چنانچه اين حرکت بر اساس اراده ملی به کژ راهه نميرفت ، آغاز تاريخ نوينی برای ايرانيان پس از قبول ساماندهی به امور از طرف زنده ياد بختيار نبود ؟ کوتاه کلام اينکه تحويل حکومت به اينان با طراحی غير قابل انکار سياستگذاران پشت پرده جهان غرب و بواسطه باور بر سازش ناپذيری شيعه تند رو با هر گونه تشکلات مذهبی و غير مذهبی و تحريک شور ملی و در راستای اهداف از پيش تعئين شده و عدم پيش بينی عملکردهای آينده حاکمان مذهبی ، توسط بيگانگان انجام گرفته است .
اين چرخش در سياستهای از پيش تعئين شده و مورد توافق واقع شده ، به محض تحکيم قدرت کاملا مشهود بود . تحولات همزمان سياسی نظامی در منطقه خاور ميانه و خصوصا همسايگان ما ، پيش و پس از جايگزينی حکومت اسلامی ، بعنوان ايجاد کمربند امنيت ، پيش نياز هايی برای تجزيه و انهدام اتحاد جماهير سوسياليستی شوروی مدعی رهبری کمونيسم بين الملل که پرداختن به جزئيات در اين مقوله نميگنجد ، از هداف اصلی و نهائی جنگ سرد ميان جهان دو قطبی بوده است .
جنگهای منطقه ای افغانستان با شوروی و خصوصا عراق با ايران نيز در اين راستا قابل تامل ميباشد . باتلاق افغانستان در سال 1979 برای ابر قدرت شرق ، زمينه های اجتماعی لازم را در کنار مشکلات اقتصادی و سياسی آن دوران فراهم آورد تا در آينده ای نه چندان دور ( پس از مرگ چرنيکو در سال 1984 و انتخاب گورباچف و ديدار سران کشورهای صنعتی غربی در همين سال ) در عين کمرنگ جلوه دادن پندار قدرت ارتش شوروی ، بزودی با اضمحلال ايدئولوژیک روبرو گردد که با توجه به پتانسيل موجود در جغرافیای آن ناحيه و بيزاری آنان از ريشه های اعتقادی ماترياليسم و با بهانه عدم توان پيش برد بار مالی ديگر جمهوريها ، با استقبال گرم و تامل انگيز خصوصا روسيه و روسيه سفيد ، تن به تجزيه بسپارد .
جنگ ايران با عراق نيز که حاصل ديوانگيهای حاکم عراق و روحيه جنگ طلبی سران هر دو کشور و دستور پذيری آنان بر ادامه نبرد ، خصوصا به هدف فرسايش و از بين بردن توان اقتصادی و نظامی و تخريب و انهدام کليه تاسيسات زير بنايی طرفين درگير ميبود ، در عين حال بهانه ای محکم جهت کشتارها و تسويه حسابهای سياسی فرقه ای حکومت با مخالفين ، به شيوه جنگ روانی و براه اندازی درگيری های داخلی ( با مجوز خارجی ) و بدنبال وابستگی و نا آگاهی سران بسياری از گروههای متشکل سياسی گرديد که منجر به قلع و قمع بيشمار جوانان رشيد اين مرز و بوم در ميادين نبرد بی حاصل ( پس از آزاد سازی خرمشهر ) و اعدامهای دست جمعی و به بند کشيدن و سرکوب همه جانبه زنان و مردان آزاده کشور عزيزمان شد .
در اين کارزار ، کودتای نظاميان در ترکيه و ايجاد پايگاههای نظامی ناتو در آن کشور ، حضور بی سابقه نيروهای نظامی غرب در خليج فارس و کشورهای جنوبی ايران ، حضور مضاعف اين نيروها در خاور دور و اروپای غربی ، کنترل اوضاع در پاکستان و تبليغات گسترده همزمان در کشورهای اروپای شرقی و تحليل توان وجودی آنان و نيز تبليغات گسترده جهت مضمحل کردن بنيادهای اعتقادی و اقتصادی در چين هم سو ميبوده است .
در چنان شرايطی ايران بعنوان مرکز و هسته اصلی قدرت منطقه و بواسطه موقعيت سوق الجيشی و بخصوص معادن عظيم نفت و گاز قربانی اول اين تراژدی شوم بوده است .
ليکن پس از محقق شدن سناريوی فوق ( در خلال سالهای 1979 الی 1986 ) با توجه به ساختار فکری حکومتهای ايران و عراق و فاشيسم قدرتمند بوجود آمده در خلال سالهای پايانی جنگ و خصوصا پس از مرگ خمينی و ايجاد روابط مستقيم و علنی سياسی ، تسليحاتی و بازيچه قرار گرفتن سران حکومت اسلامی در هم سويی با اهداف دراز مدت بلوک شرق برای ايجاد جبهه مشترک در برابر يک قطبی شدن جهان ، اوضاع نا خواسته بسيار پيچيده سياسی نظامی ايجاد گرديده و منطقه به کانون خطر بزرگتری تبديل شده است .
خطری که در مقابله با اين عوارض پيش بينی نشده ، دولتهای غربی و در راس آنها ايالات متحده آمريکا ، اقدام به حضور گسترده تر نظامی و وضع قوانين بازدارنده برای در اختيار گرفتن توان اقتصادی و تضعيف بنيه ايران و نيز طراحی برای تغيير جغرافيای سياسی ( و يا احتمالا مرزی ) جهت نا امن نگاه داشتن منطقه نموده اند .
( به حملات مستقيم به عراق پس از سناريوی اشغال کويت و بدنبال آن کاستن از بار مالی حضور مستقيم با ياری ذخيره های ارزی کشورهای نفت خيز توجه شود )
در خلال اين سالها پس از همکاريهای تسليحاتی با روسيه ، چين ، کره شمالی , جمهوريهای خودمختار مشترک المنافع و انتقال موشک های دور برد و استقرار آنها در خاک ايران و تلاش بی وقفه جهت خريد هر چه بيشتر جنگ افزار و اختصاص مبالغ هنگفت برای انتقال فن آوری ساخت سلاحهای شيميايی ، ميکروبی ، بيولوژيک و اتمی از طرف حکومت ولايی و انباشت آنها در زاغه ها ، طرح اوليه حالت معکوس پيدا کرده و اينبار با توجه به اهداف فرقه ای و خرد ناپذيری سران اين حکومت ، صلح و امنيت جهانی را به مخاطره افکنده است .
توجه به اين واقعيت ضروری است که بواسطه اختلاف ديدگاه جناحهای متفاوت قدرت نظامی و خطر بروز جنگهای فراگير منطقه ای و نيز حمايت گسترده حکومت اسلامی از گروههای تروريست و گسترش دامنه خونريزی به نقاط ديگر جهان پيکان خطر مستقيما متوجه ملت شريف ايران است .
وابستگی و توافقهای پنهان و آشکار آنان ( بر اساس مصلحت حکومتی ) حتی با کينه توز ترين دشمنان ملت و مملکت برای ادامه حيات و دستيابی به اهداف مجعول و محهول که در مقابل ايستادگی غرور آفرين جامعه بر هر گونه تعرض و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی و تاراج منابع سرمايه ای صورت ميگيرد مشروعيتی به آن نميدهد .
اينان هدف آبادانی و رفاه عمومی را برای ايران امروز و نسل فردا در نظر ندارند و آينده ای بسيار تاريک پيش چشم دل نگرانان و دوست داران ميهن عزيز و آينده بشريت و امنيت جهانی ترسيم نموده اند .
ملتها و دولتهای جهانآگاه باشيد که جامعه ايران با فرهنگ غنی خود هيچگونه محدوديتی در برقراری ارتباط و همزيستی مسالمت آميز در جهانی بدور از کينه و نفرت و جنگ و خونريزی قائل نيست و نظرات حکومت فعلی ايران چه در سطح داخلی و يا جهانی ، نشانگر روح و اخلاق اجتماع ايران نميباشد .
ملت ايران در چهارچوب احترام متقابل به ارزشها و فرهنگ و علوم ساير ملل و همزيستی مسالمت آميز در جو تفاهم و با هدف حذف آثار شوم عقب ماندگی های مادی و فرهنگی در تمام صحنه های بشری ، در آرزوی صلح و دوستی عمومی است .
انديشمندان ، دانشمندان ، فرهيختگان و سياستگذاران امريکا , اروپا و جهان بدانند ملت ايران هر گونه اختلافات خود را بدنبال استقرار يک حکومت معتدل و ملی از طريق گفتگو های مستقيم قابل حل و فصل ميداند .
در شرايط کنونی هر گونه سازش مصلحت آميز با حکومت ظالم ، سرکوبگر و آشوب طلب ، به صلاح شما و صلح و امنيت جهان و ملت شريف ايران نيست .
چنانکه خوب ميدانيد اين کج انديشان نمايندگان واقعی مردم نيستند . اينان در سياست خارجی خود بدنبال اتحاد شوم ضد غربی و عواقب ناگوار آن ميباشند و از طرف ديگر با ترفند ادامه مذاکرات و مبادلات بازرگانی تحت شرايط متفاوت با اتحاديه اروپا ، امريکا و ديگر هم پيمانان سعی در پنهان نمودن مقاصد شوم خود دارند که ميتواند در نهايت به فاجعه جهانی منجر گردد .
با توجه به اين که مجددا در اين دوران بحرانی ، در صحنه سياست مخفی ، نبرد قدرتهای اقتصادی سياسی جهان مشهود است ، توجه همگان را با عنايت به سياست حاکم ، در قطب قدرت غالب در مجموعه حکومت ، باين مطلب جلب مينماييم که :
اتحاد هم پيمانان نظامی حکومت اسلامی در اين دوران ( به روز مبادا ) شيرينی تبعات دلارهای نفتی را به کام ملت ها و دولتهای منطقه و جهان تلخ خواهد ساخت !
نيروهای مسلح ايران ارتش ، سپاه پاسداران و نيروهای متعارف انتظامی کشور
بدانيد که ملت شريف ، خود را وامدار و متعهد در برابر جانبازيها و غيرتمند يهای شما ، در قبال تجاوز اغيار به حرمت و حريم کشور ميداند .
ميان شما و مردم هيچگونه کينه و دشمنی وجود ندارد که همگی فرزندان و صاحبان اصلی اين آب و خاک و مايه افتخار و سربلندی و همبستگی جاودانه خانواده اصيل ايرانی و باعث امنيت و در سايه آن پيشرفت و رفاه ملی ميباشيد . آگاه باشيد که خيانت و وابستگی تعدادی عناصر خودفروخته و مال اندوز ، خصوصا فرماندهان منتخب و جمع کثيری از منتسبين آنها ، با مجموعه سازمانی شما پيوند بنيادين ندارد و شما خود ميبايستی به طرد آنان اقدام نماييد که در مواردی نموده ايد .
از آنجا که آينده متعلق به خانواده ايرانی است ، از هر گونه رويارويی با حرکتهای مردمی اکيدا بپرهيزيد و با تحريکات افراد خود فروخته و نا آگاه و متحجر به برادر کشی دست نيازيد که ملت نيازمند پشتيبانی و فداکاريهای رشادتمندانه شماست .
وظيفه شما در شرايط کنونی جلو گيری از هر گونه حرکتهای نظامی برون مرزی ، مبارزه با سوداگران مواد افيونی ، برخورد با بزه کاران معترض به آسايش و امنيت تمامی اقشار اجتماع و جلوگيری قاطعانه از سرکوب و آزار هموطنان خود بدست عده ای معلوم الحال است .
وظيفه شما پاسداری از شرافت انسانی ، ملی و دينی است که اين همانا تداوم مفهوم اخلاق و زير بنای فکری و ارزشهای تاريخی اين سرزمين ميباشد . بدانيد که خواسته های بر حق ملت ، کوتاه نمودن دست و اراده بيگانگان از سرنوشت خود و فرزندان و آيندگان است . جلو گيری از تاراج و چپاول سرمايه های ملی ايران و ذخاير عظيم و غنی خدا دادی است .
جلو گيری از هر گونه بازداشت ، قتل ، شکنجه و آزار شير زنان و آزادمردانی است که با نام محترم دين و بفرمان و بهانه مشروعيت عده ای خاص صورت ميگيرد . تامين آينده خانواده ها و خصوصا بيش از 25 ميليون کودک ، نو جوان و جوان کمتر از بيست سال است . اجرای عدالت اجتماعی بر اساس جلو گيری از دزديهای خرد و کلان تحت هر نام و به گردش در آوردن سرمايه ها جهت بسيج نيازهای زندگی برای عموم ، توسط افراد صاحب صلاحيت های تخصصی دلسوز است .
حق تساوی برخورداری عموم افراد از امکانات ملی و ميهنی است . حق داشتن انديشه های آزاد و ابراز آن در محيطی امن و صميمی به جهت برخورد آرا و نظرات در سيستم نوين پارلمانی است . حق حاکميت مردم بر مردم و انزجار از يکسو نگری و ديکتاتوری ، تحت هر نام ، برای پيشرفت جامعه است . حق بهره گيری از مواهب طبيعی و برخورداری از آزاديهای اجتماعی بر اساس نزاکت عمومی است .
حق شادمانی و نيک بختی است که اينها ابتدايی ترين مواهبی است که خداوند برای رشد و تعالی در اختيار بشر قرار داده است و خداوند نظام آفرينش را که سپرده به انسان است ، خصم نميداند .
عزيزان و دلاوران حاکمان امروز ايران ، پيروان عثمان بن سعيد عمری ، محمد بن عثمان ، حسين بن روح نو بختی و محمد بن علی سيمری ميباشند که دين را باور ديگری دارند . اموری که تحت عنوان گردن گذاری به به اوامر آنان انجام ميرسد .
که حکومت از آن امام است و از آنجا که او حاضر نيست ، فقها يا مجتهدان و بقولی ولی فقيه جانشين او هستند و بنياد دين ، شناختن و فرمانبری از آنان و دشمنی با دشمنان ايشان است که مايه رستگاری است . ای فرزندان سرزمين هميشه اهورايی بدانيد که خشنودی خداوند در امداد و همدستی و حمايت از داد و راستيها و خوشی و شادمانی ديگران را خواستن و به مهربانی کوشيدن است . مردم لشگريان نامحرم دين نيستند .
هدف و آرمان ملت در باور و يقين ، ايجاد و تاسيس حکومتی معتدل و ملی است . زيربنا و محور آن اعتقاد به توحيد مطلق پروردگار و بدور از هر گونه پندار بافی و خيال پردازی بنام دين و متکی بر دانش و خرد ميباشد که بر آزاد انديشی نيک خواهی ، دادگری ، آبادانی ، حقيقت و تساوی استوار است .
رسالت اديان نيرومند گردانيدن روان است که قدرت مذهبی حاکم با استفاده ابزاری از شما بعنوان قدرت زور و با بهره گيری از قدرت اربابی حاکم بر مردم ، اين مفهوم را چيرگی به زير دستان خود مينامند و در حالی ملت را صغير و پيرو تمايلات جان و تن و خود را دارای اختيارات مافوق بشری ميدانند که پيامبر اسلام نيز حتی ، با آن جايگاه خود را فردی همچون ديگران دانسته و صرفا به واسطه وحی به تربيت و اصلاح اجتماع کوشيده است .
همين گمراهی و عدم درک جايگاه دين در بطن وجود که جامعه انسانی والاترين آنهاست ، بدتر از پرستش بتهاست و زيانش بسيار بيشتر ميباشد . و اين جدای از هدف محمد مصطفی است که آزاد شدن از اسارت فقر و جهل و ترس و شرک و کفر ، تحت هر نام و شمايلی بر اساس توحيد ميباشد .
هر کس خود را اينگونه در يادها و اذهان مطرح نمايد و با زور بر مردم حکم براند ، در مقابل اراده ايزدی محکوم به نفرت ابدی است . رسالت پيامبران همانا رستگاری آدميان بوده است ، نه آنکه از ايشان نام و طريقی دست مايه افرادی ، جهت منافع شخصی و گروهی باقی بماند .
دين برای رستگاری مردمان است ، نه آنکه خود هدف باشد . نام هيچکس با آفريدگار هستی هم رده نيست
بنام ايزد يکتا بنام اراده حاکم بر وجود ، آفريننده مطلق هستی ، قدرتی بی نهايت و مهربان ، کامل و غنی ، که حقيقت حيات و ذات عشق و زيبائی است و تفوق کامل او ، اصل جاودانگی است .
بنام انسان و نيروی روان و پويايی انديشه که نمودی از ذات پاک خداوند است و غلبه آن بر خواستهای جان و تن تنها مايه برتری او بر مخلوقات است . بنام مجموعه هستی و بنام زمين ، که محيطی زيبا ، آراسته ، سنجيده و سپرده بدست آدمی است .
بنام آفريدگاری که دامنه پندار مدعيان شناخت او ، مايه گرفتاری و دشمنی ميان انسانهاست . بنام فرمان بزرگ پروردگار که شناخت حقيقت انگيزه هاست تا با راهنمايی دانشها و خستگی ناپذيری آئين طبيعت ، به آبادانی بکوشيم , که اين جایگاه رفيع بشريت است .
والاترين نبرد در جهان ، کشاکش ميان فهم و خرد و انديشه وشرم و آزرم با آز و خشم و کينه و خودخواهی است . نبرد پندار بافی و دغل کاری با راستيها ، درستيها و صداقتهاست . جنگ ستم گری ، چاپلوسی و چيرگی با عدالت ، دادگری و آزادگی است ...
تا آدمی هوسها و اخلاق پست حيوانی را کنار گذارده و عمر کوتاه خود را معرکه فريفتن و قريفته شدن ، گردن فرازی ، جهان و جهانيان را از آن خود دانستن و به هر کاری آزاد بودن نگرداند . هدف ، همدستی برای جهانی نيک تر و سودمند تر برای همه افراد بشر و آيندگان است .
مقصود زندگی خرسندی است و اين جز با عشق و ايثار متقابل فرد و اجتماع ميسر نخواهد شد . اتحاد و وحدت با دستيابی به اين آرمان است که گسيخته نميگردد .
دين نگهبان آزادگی و تسلط بر روان سالم است . دين نيز همچون تمامی جهان بينی های اختياری ، ميزانی است تا معنای زندگی و جهان را نزد انسانها روشن نمايد تا آماده خدمت در آن شوند و ظرفيت آدمی و حقيقت وجود را بشناساند تا محتوا را که انسانها از ديده ها و شنيده ها و تجربه ها و دريافتها کسب ميکنند , منطق بدهد تا از ميل طبيعی به درک حقايق کاسته نشود .
هدف دين حفاظت و ايجاد عادات و انگيزه با اشاعه خرافات و تحريم حقيقت و سرکوب نيست ، که باروری و نيرومند ساختن روان و ساخت صفات و ايجاد خوی و روش است .
هدف ، اعتقاد به وحدانيت آفريننده هستی و پاکسازی اخلاق در باورها می باشد که اينها کاملا" با الغای نظرات مغاير است . هدف دين , رشد خود آگاهی است که مانع تضاد ، نفاق ، دروغ ، تکذيب و در نهايت جدائی بينشی بين مردم شود .
هدف دين درک عدالت ، آزادی و آگاهی و حرکت به سوی صلاح است و نه خلافت و تمايز طبقه و اشرافيت و نه اسارت و خواب و سکون و نه تقيه و شفاعت و توقيع و انتظار ...
که اينها تقابل هميشگی توحيد با شرک و کفر است .
توحيد محور نهضتی است که اراده مردم صالح را بر عاملان استبداد سياسی و استثمار اقتصادی و استحمار مذهبی حاکم ميکند .
مردمی که هميشه قربانيان آن بوده اند و گرسنگی ، فقر ، رنج ، تاراج و غارتگری ، تقلب و تعصب ، قوم پرستی ، انحصار طلبی ، تجزيه طبقاتی ، تحقير انسانی و در يک کلام ظلم را که جادوی تخدير عامل آن است با تمامی وجود حس ميکنند . توحيد و شرک نقيض يکديگرند و اين مشکل همه حاکمان زور مدار تاريخ با انسانهای آزاده و موحد است که ميخواسته اند همه نعمتهای مادی و ارزشهای معنوی و حتی فضيلتهای اخلاقی را به اعوان خود ببخشند و انسانها را در گرفتاری و محروميت کار و گرسنگی و جهل و بردگی و ترس رها کنند .
حاکمانی که بنام خدا ، ليکن در عين تبلور شرک می خواهند انسان را به عنوان موجودی مخلوق ، مجبور و تابع و متاثر از نيروهای مختلف متلاشی کنند و از بين ببرند . "
انسان آگاهی که ميداند در مقابل اطاعت تحت فشار هر چه او را بدهند ، گرانمايه تر از شخصيت او نيست که از وی بگيرند